جذب گردشگران در ساختار بازاريابي نوين بر پايه جلب مشاركتهاي مردمي و با همكاري بخش هاي خصوصي، عمومي و دولتي امكان پذير است.در حقيقت ارائه محصول نو در بازارهاي هدف و جذب مشتريان جديد و قديمي در يك فرايند سيستمي، نيازمند شناخت انگيزه هاي روحي و رواني گردشگران است . اينكه چرا مردم به مسافرت ميروند ؟ و اينكه چه عواملي موجب ايجاد انگيزه مي شود كه مردم به مكان مشخصي بروند ؟ دو مقوله متفاوت است . در پرسش نخست ؛ درك رواني مسافر مطرح است در حاليكه در پرسش دوم جنبه هاي جذابيت و كشش مقصد مورد نظراست .بنابراين با هدف ارضاي خواسته ها و نيازهاي انگيزشي مسافران و جذب آنان درمحل هاي خاص بايد به دو عامل انگيزشي Push factors و عامل جذب Pull factorsتوجه نمود.( چاك وسولا 1382،188).
بدين منظور بايد طي پژوهش هاي ميداني ، روانشناختي و اجتماعي ، تئوري هاي انگيزش در گردشگري مقصد را تعريف كرد تا جهت آينده محتوا و بسترگردشگري منطقه موردنظر مشخص گردد . بايد توجه داشت كه فرايند گردشگري در بستري به نام جامعه صورت مي گيرد و به پيروي از آنان پيوسته در حال تغيير است . پس بقاء محصول و پايداري آن جز با شناخت عوامل انگيزش و جذب در بازارهاي هدف امكان پذير نيست.اين پژوهشها بايد در پي شناخت انگيزه مسافر، ويژگيهاي مقصد،ويژگيهاي نوع سفر،خصوصيات تركيب جمعيتي ، اجتماعي و فرهنگي مسافر صورت گيرند.( چاك و سولا،1382، 194).
مسافران و گردشگران با انگيزه ها و علل گوناگوني مسافرت مي نمايند . مقاصد گردشگري ـ بازارهاي هدف ـ شامل عناصري است كه با هم تركيب مي شوندتا گردشگر را به اقامت در يك محل تشويق نمايند. جاذبه هاي ممتاز ، بناهاي موجود ، خدمات عرضه ، شرايط مثبت حاكم بر محيط ، آب وهوا و فرهنگ از جمله عوامل اصلي جذب در مقاصد گردشگري اند( لومسدون،1380 ، 336) ، اما در كنار اين عوامل توجه به انگيزه هاي مسافران و فراهم آوردن امكانات ملموس و نا ملموس مورد نياز ، راحتي سفر ، گستردگي راه ها ، امنيت ، آرامش ، آزادي و بهداشت از جمله شاخص هاي بازاريابي در بازارهاي هدف محسوب مي شوند( محلاتي ،1380، 21،44).
در بعد فردي نياز به امنيت روحي و جسمي و خود شكوفايي شخصيتي و رواني (louncoar,1994: 31) و در بعد اجتماعي اعمال سياست هاي اجتماعي مطلوب ، جلب مشاركت هاي مردمي ( در پرتو حرمت گذاشتن به آزادي هاي فردي و اصالت فرهنگ ها ) ، شناخت ، احترام و فهم يكديگر از جمله زير ساخت هاي پايداري بازار هاي گردشگري است.(بوني فيس ، 1380 ،13) بنابراين به منظور توسعه سياست هاي گردشگري و پايداري بازارهاي آن بايد به پنج محور ذيل توجه داشت :
1ـ بهبود و گسترش بازارهاي گردشگري و انطباق آن با تقاضاي مسافران
2ـ توليد محصولات جديد و نو گرايي در نحوه ارائه محصولات با توجه به تقاضاي مشتريان
3ـ توسعه و سازگاري حمل و نقل و اقامت با خواسته هاي گردشگران
4ـ تدوين قوانين مناسب
5ـ توجه به آموزش هاي حرفه اي در گردشگري منطقه مورد نظر
علاوه بر آن بايد به عناصر تقاضا در بازاريابي نيز توجه كرد ؛ فضا،الگوهاي فضايي گردشگري و نوع حيطه هاي تصميم گيري از جمله عوامل تعيين كننده تقاضا در بازار است (لي، 1378 ،ص31).گرد آوري وتدارك آمارهاي دقيق،به هنگام،استراتژيك و تجزيه و تحليل بازارهاي هدف به سياست گذاران و برنامه ريزان كمك مي كند تا همسو با تغييرات انگيزه هاي مسافران در راستاي پايداري گردشگري در منطقه مورد نظر گام بردارند. باتوجه به اينكه مشكل ترين وظيفه بازاريابان پيش بيني ـ كمابيش ـ دقيق و درست تقاضااست ، پيش بيني آينده بازار و ميزان رونق آن ـ در سايه تحقيقات ـ كمك مي كند مهلت مناسبي براي اجراي برنامه ها فراهم شود. براين اساس بايد با توجه به تغييراتي كه در انگيزه ها و به دنبال آن در سليقه هاي مسافران صورت مي گيرد ، به پيش بيني و طراحي بازارهاي نو(خلق ـ توزيع ـ تبليغ ـ ترويج ـ گسترش و قيمت گذاري ) پرداخت.
پيش بيني تقاضا ، مديريت نويني را در بازاريابي و شناخت بازارهاي هدف ـ مبتني بر انگيزه ها و سليقه هاي مشتريان ـ طلب مي كند . بنابراين تدوين مديريت نوين گردشگري در يك تحليل سيستمي،با توجه به اصول و شاخص هاي پايداري اجتناب ناپذيراست، تا ضمن شناخت نقاط قوت،از فرصت هاي موجود و آينده به منظور رفع نقاط ضعف بهره گيري نموده و تهديدهاي آتي را ( ناپايداري،نابودي فرهنگ ها، تخريب محيط زيست ) و در يك برنامه ريزي مدون و استراتژيك به حداقل برساند . بدين منظور شناخت انگيزه هاي گردشگران در سه مرحله ضروري است :
الف) قبل از ورود به منطقه موردنظر ب) حين اقامت در آن منطقه ج) پس از اتمام سفر
چون گردشگران از ديدگاه روانشناختي و رفتارگرايي اجتماعي نيازمند همدلي و تفاهم مشترك اند، لازم است بدانيم با چه انگيزه و اهدافي(به منطقه موردنظر ) مسافرت كرده اند؟ اين منطقه چه مزايايي دارد ؟ براي توسعه منطقه بايد از چه الگويي(متناست با خواسته هاي مشتريان ) استفاده شود ؟ براين اساس بايد آمار گردشگران و ويژگي هاي آنان،انگيزه ها،تركيب جمعيتي، مدت اقامت،الگوهاي مصرف،الگوهاي مسافرت(تاريخي ، فرهنگي ، زيست محيطي ، نوگرا) خواسته هاي مسافران ( رواني،زيربنايي،انساني و اجتماعي) مورد باز كاوي قرار گيرد. اين امر موجب مي شود برنامه ريزي هاي منطقه اي انجام شده در ارتباط با برنامه هاي ملي و محلي در يك ساختار سيستمي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرد.
1 نظرات:
سلام
واقعا خسته نباشید بسیار مطالب سودمند و خوبی درباره کردشگری می نویسید
ارسال یک نظر